شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۰ - ۱۰:۴۷
۰ نفر

کیانوش کیاکجوری: سال‌های جنگ سرد، یادآور رقابت دو ایدئولوژی سوسیالیسم به سردمداری اتحاد جماهیر شوروی و ایدئولوژی کاپیتالیسم به رهبری آمریکاست.

ناو آمریکایی

براساس منطق رقابت این دو بلوک که در قالب سیستم دوقطبی(Bipolar system ) صورت می‌گرفت هرگونه تهدید، زورآزمایی، نشان دادن چنگ و دندان یا حتی برخورد و درگیری نظامی، الزاماً باید در ارتباط با یکی از این دو قطب و در قالب دو بلوک عملیاتی می‌شد.

پیروزی انقلاب اسلامی ایران در 1979 میلادی تمام محاسبات این نظام مبتنی بر رقابت دوابرقدرت را به چالش کشید؛ به‌طوری که دو اردوگاه مذکور را که به لحاظ ماهوی با یکدیگر در تضاد بودند پشت یک میز قرار داد و آنها ‌در یک راهبرد مشترک، علیه این نظام نوپا موضع‌گیری کردند. ابتدا باور بر این بود که مانند سایر انقلاب‌ها و تحولات اجتماعی که در نقاط مختلف جهان رخ داد و با اندک فشاری از خارج، دچار استحاله و فروپاشی شدند، انقلاب اسلامی ایران نیز به همین سرنوشت دچار خواهد شد، لذا ابتدا جنگ داخلی (Civil War) را در ایران به راه‌انداختند که از آن قضیه طرفی نبستند. با گسترده کردن اقدامات استعماری با چاشنی خوی امپریالیستی، جنگ هشت‌ساله را به ایران تحمیل کردند که نه تنها سودی عایدشان نشد بلکه سرآغازی برای تحول، خودکفایی و اقتدار ایران اسلامی شد. در فاز سوم از این اقدام، چشم به اقدامات بلندمدت فرهنگی و سیاسی دوخته‌اند، ‌لذا با تغییر اساسی در راهبردهای خود از توسل به قدرت سخت به قدرت نرم چرخش نشان داده و در یک حرکت هماهنگ راه استحاله از درون و فشار از بیرون را در پیش گرفته‌اند.

با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991، به‌طور عملی یکی از دو ضلع این رقابت از بین رفت و کشورهای جهان، نظام تک قطبی را به‌نظاره نشستند. ذکر این نکته حائز اهمیت است که طی سال‌های 1991 تا 2001 اگرچه آمریکا قدرت برتر بود و هیچ قدرت دیگر را یارای برابری و مقابله با آن نبود، اما آمریکا هژمونی و استیلا نداشت. به‌همین دلیل 11 سپتامبر 2001 این فرصت و بهانه را در اختیار آمریکا قرار داد تا با ایجاد یک حادثه جعلی و به‌اصطلاح «خودزنی»، راه را برای آغاز مرحله و شکل جدیدی از مشی استعماری قدیم، یعنی لشکرکشی نظامی سرلوحه کار خود قرار دهد. سخنرانی جورج دبلیو بوش در نخستین نطق سالانه خود و تقسیم کشورها در این سخنرانی به کشورهای خودسر (Rouge State) بیانگر رویکرد جدید آمریکا نسبت به تحولات جهان و به‌ویژه خاورمیانه بود که ماحصل این تغییر در سیاست خارجی ایالات متحده، لشکرکشی به افغانستان و عراق بود که به‌عنوان یک شکست فاحش در راهبرد سیاست خارجی این کشور درراستای ایجاد دشمن فرضی دیگر به نام اسلام قلمداد می‌شود.

در پروژه ایران‌هراسی چند محور به‌صورت ستونی در ارتباط طولی قرار دارند که عبارتند از: اسلام‌هراسی، شیعه‌هراسی و ایران‌هراسی. اگر بخواهیم یک مبدا تاریخی برای بحث اسلام‌هراسی درنظر بگیریم باید به معاهده «سایکس‌پیکو» و تقسیم خاورمیانه میان انگلیس و فرانسه اشاره کرد. در جنگ جهانی اول که دولت عثمانی در کنار آلمان علیه کشورهای انگلیس و فرانسه وارد جنگ شد و به شکست این امپراتوری انجامید، انگلیس و فرانسه دریافتند که زمان آن فرا رسیده است تا متناسب با اهداف درازمدت و منافع خویش، کشورهای عرب خاورمیانه و شمال آفریقا را میان خود تقسیم کنند.

از این‌رو پس از این جنگ، فرانسه، شمال آفریقا، ایتالیا، لیبی و سومالی را زیر سیطره خود درآوردند و به‌دنبال این توافق بود که پیمان مشهور سایکس پیکو در ماه می سال1916 میان دو قدرت وقت یعنی انگلیس و فرانسه به امضا رسید. براساس این معاهده، سوریه و لبنان به قیمومیت فرانسه درآمدند و انگلیس نیز عراق تا خلیج‌فارس (شامل امیرنشین‌های کوچک حاشیه خلیج‌فارس ) به همراه فلسطین و اردن امروزی را در اختیار خود گرفت. در آن زمان دو قدرت مذکور با درک قدرت مسلمانان که در اتحاد و همبستگی آنها در قالب برگزاری نمازهای جماعت و انجام مناسک مذهبی ظاهر شد آنها را به این فکر انداخت که در این مسیر اختلال ایجاد کنند. لذا ناسیونالیسم عربی را به جای اسلام مطرح و آن را به کشورهای عربی تزریق کردند.

بحث شیعه هراسی هم پس از انقلاب اسلامی در ایران و از زمان قدرت‌نمایی شیعیان در منطقه به‌ویژه روی کارآمدن حزب‌الله لبنان و توفیق آن در بیرون راندن رژیم صهیونیستی از مناطق جنوب لبنان بیشتر شد. اما محور کانونی این بحث یعنی ایران‌هراسی از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران است که هر دو مولفه فوق، یعنی اسلام و مذهب تشیع را درون خود جای داده است.
در یک تعریف عملیاتی از این مفهوم می‌توان گفت که «ایران‌هراسی» پروژه‌ای راهبردی است که براساس آن ایران به‌عنوان تهدیدی بزرگ در منطقه و همچنین تهدیدی برای صلح و امنیت جهانی مطرح و به‌عنوان یک متغیر مزاحم و بازیگر اخلال‌آفرین در نظام بین‌الملل به تصویر کشیده می‌شود. این رویکرد ازسوی ایالات متحده و صهیونیسم بین‌الملل با هدف به حاشیه راندن جمهوری اسلامی ایران دنبال می‌شود.

اهداف ایران‌هراسی

هدف اول از طرح این راهبرد، امنیتی کردن فضای منطقه و معرفی ایران به‌عنوان عامل ناامنی است. طبیعی است که در شرایط ناامنی (مجازی یا واقعی) هدف اصلی کسب امنیت است. این گفته، یادآور نظریه لویاتان توماس هابز و تلاش برای کسب امنیت در پناه آن است؛ نظریه‌ای که هنوز هم در رفتار قدرت‌های بزرگ جلوه خارجی دارد؛ گاهی کسب امنیت از طُرُق دیپلماتیک و ایجاد ارتباط حاصل می‌شود و گاهی هم از راه مسلح شدن به جدیدترین تسلیحات. راهبرد ایالات متحده و غرب در این خصوص ناامن کردن منطقه و فروش تسلیحات به دو منظور است؛ اول، فرافکنی از ناکامی‌های خود در سیاست داخلی و هدایت افکار عمومی به کانون‌های ناامنی ساختگی و دوم، کسب سود بیشتر که بخش جدایی‌ناپذیر ذات نظام سرمایه‌داری است.

دومین هدف از اهداف ایران‌هراسی، انزوای ایران در نظام بین‌الملل است. در راستای این طرح، فشار آمریکا به شرکت‌های خارجی مبنی بر عدم‌تعامل اقتصادی با ایران، به حداقل رساندن روابط دیپلماتیک و در اقدام اخیر تحریک کویت مبنی بر اخراج دیپلمات‌های ایران به اتهام واهی جاسوسی گامی در این راستا تلقی می‌شود.

هدف سومی که آمریکا و به‌طور کلی غرب از این راهبرد دنبال می‌کند در حقیقت ایجاد مسابقه تسلیحاتی در منطقه است. جنگ عراق تاکنون 700میلیارد دلار برای آمریکا هزینه دربرداشته است و دست‌کم 3هزار میلیارد دلار بر اقتصاد این کشور خسارت وارد ساخته است (آفتاب). از این منظر ایران‌هراسی راهی برای ترغیب کشورهای منطقه جهت روی آوردن به مسابقه تسلیحاتی و از این طریق فروش تسلیحات نظامی به آنهاست. قرارداد نظامی 20میلیارد دلاری میان آمریکا و عربستان گامی در این راستا تلقی می‌شود.

چهارم، اگر منطق رفتار امپریالیستی آمریکا را محور تحلیل قرار دهیم در آن صورت «کسب سود از هر راهی در این رفتار به خوبی آشکار می‌شود.» ذخایر نفتی آمریکا نسبت به کشورهای منطقه به‌ویژه ایران در وضعیت پایین‌تری قرار دارد. تنها ذخایر نفت لیبی دو برابر ذخایر نفتی آمریکاست. از این منظر، یکی دیگر از اهداف ایران‌هراسی آمریکا، توجیه حضور بلندمدت خود در منطقه و تسلط بر منابع نفتی آن است.

پنجم، پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) به لحاظ وجودی و کارکردی، پس از فروپاشی شوروی ماهیت خود را از دست داده است؛ اما در تصحیح و بازنگری اهداف این سازمان، کارکردهای جدیدی برای آن تعریف شده است که در این راستا ناتو براساس این راهبرد جدید می‌تواند وارد حوزه‌های اجتماعی و سیاسی هم بشود. از سوی دیگر ناتو به اندازه کافی به شرق گسترش یافته است که دیگر مهار و کنترل روسیه یک ضرورت فوری نیست. از این‌رو در رویکرد جدید، آمریکا «ناتوی آسیایی» را تعریف و اجرا کرده که هدف از آن کنترل چین و شرق آسیاست. اما در امتداد ایجاد و گسترش ناتوی آسیایی، ایالات متحده در یک اقدام هماهنگ با همپیمانان غربی خود در پی ایجاد ناتوی جدیدی در کشورهای حوزه خلیج‌فارس با مشارکت کشورهای عضو شورای همکاری خلیج‌فارس(GCC) است. لشکرکشی عربستان که به فرمان مستقیم آمریکا به بحرین صورت گرفت موید این ادعاست. از این‌رو با این ساختار جدید در منطقه خاورمیانه تنها یک محرک برای ایجاد تشکیلاتی است که آن هم از طریق بزرگنمایی تهدید ایران در شکل و هیأت ایران‌هراسی قابل تحلیل و بررسی است.

محورهای ایران هراسی

- دسترسی ایران به سلاح‌های هسته‌ای
دستیابی به سلاح‌های هسته‌ای در دکترین نظامی ایران جایگاهی ندارد و با وجود اینکه ایران عضو پیمان منع اشاعه سلاح‌های هسته‌ای(NPT)است و از منظر سوم اینکه شمار زیادی از کشورها هستند که دارای برنامه‌های هسته‌ای نظامی هستند اما همه این موارد در دستگاه تبلیغاتی آمریکا و غرب قلب شده و به نام تهدید هسته‌ای در افکار عمومی دست به دست می‌شود. در جهانی که 31هزار کلاهک هسته‌ای جنگی وجود دارد و 14هزار عدد از آنان آماده شلیک هستند و 441 نیروگاه هسته‌ای که می‌تواند اورانیوم مناسب ساخت سلاح هسته‌ای تولید کند، پرونده فعالیت‌های صلح‌آمیز هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران موضوع امنیتی شده و به شورای امنیت سازمان ملل گزارش می‌‌شود. (همشهری دیپلماتیک، فروردین 1385). این در حالی است که تقریبا در تمام گزارش‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، اثری از انحراف ایران به سوی اهداف و مقاصد نظامی مطرح نشده است.

حمایت از تروریسم

این مفهوم که مصداق بارزی جهت توصیف عملکرد رژیم صهیونیستی در کشتار و سلاخی مبارزان فلسطینی و اقدامات آمریکا در کشتار غیرنظامیان در افغانستان، عراق، پاکستان و... است، در سال‌های اخیر علیه ایران هدایت و تعریف شده است. این در حالی است که ایران خود قربانی تروریسم بوده و از آن لطمات و صدمات جبران‌ناپذیری را متحمل شده است.علاوه بر موارد بالا می‌توان به محورهای دیگر راهبرد ایران‌هراسی اشاره کرد که از جمله نقض حقوق بشر و مداخله ایران در امور داخلی کشورهای همسایه است.در نهایت با توجه به روند تحولات پیش‌گفته می‌توان گفت که شکست جریان سازش با رژیم صهیونیستی، ناکامی‌های متوالی کاخ سفید در تحولات خاورمیانه و اوضاع افغانستان و عراق و بیداری اسلامی در شمال آفریقا و گسترش موج اسلام‌خواهی در این مناطق، پروژه ایران‌هراسی را به‌عنوان یک راهبرد بلندمدت از سوی غرب به‌دنبال خواهد داشت و مقطعی نخواهد بود.

کد خبر 132468

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سیاست داخلی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز